گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم
چشم امّید به فردای فلسطین داریم
هميشه بازی دنيا همين نمیماند
بساط غصب در آن سرزمين نمیماند
همسنگر دردهای مردم بودی
چون سایه در آفتابشان گم بودی
عشق تو در تمامی عالم زبانزد است
بیعشق، حال و روز زمین و زمان بد است
گفتند از شراب تو میخانهها به هم
خُمها به وقت خوردن پیمانهها به هم
عاشقان را سر شوريده به پيكر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است!