همسنگر دردهای مردم بودی
چون سایه در آفتابشان گم بودی
آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
خود را به خدا همیشه دلگرم کنیم
یعنی دلِ سنگ خویش را نرم کنیم
دلم امسال سامرّایی است و عید غمگین است
میان سفره «سامرّا» نماد هفتمین سین است
فرمود که صادقانه در هر نَفَسی
باید به حساب کارهایت برسی
این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
تا عقل چراغ راهِ هر انسان است
اندیشهوری نشانۀ ایمان است
آیینۀ عشق با تو دمساز شود
یعنی که دری به روی تو باز شود
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت
چقدر مانده به دریا، به آستان حسین
پر از طراوت عشق است آسمان حسین
هر کس نتواند که به ما سر بزند
در غربت آسمان ما پر بزند