هميشه بازی دنيا همين نمیماند
بساط غصب در آن سرزمين نمیماند
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
از لحظۀ پابوس، بهتر، هيچ حالی نيست
شيرينیِ اين لحظهها در هر وصالی نيست
فکر میکردم که قدری استخوان میآورند
بعد فهمیدم که با تابوت، جان میآورند
خم نخواهد کرد حتی بر بلند دار سر
هرکسی بالا کند با نیت دیدار سر
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت