قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت