هستی ندیده است به خود ماتم اینچنین
کی سایهای شد از سر عالم کم اینچنین؟
برای لحظۀ موعود بیقرار نبودم
چنانکه باید و شاید در انتظار نبودم
یارب به حق منزلت و جاه مصطفی
آن اشرف خلائق و خاتم به انبیا
میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را
معشوق علیاکبری میطلبد
گاهی بدن و گاه سری میطلبد