دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
کو یک نفر که یاد دلِ خستگان کند؟
یا لا اقل حکایت ما را بیان کند...
خواهان تو هر قدر هنر داشته باشد
اول قدم آن است جگر داشته باشد...
خدایا، تمام مرا میبرند
کجا میبرندم، کجا میبرند؟
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت