فکر میکردم که قدری استخوان میآورند
بعد فهمیدم که با تابوت، جان میآورند
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار
خم نخواهد کرد حتی بر بلند دار سر
هرکسی بالا کند با نیت دیدار سر
با ذكر یا كریم همه یاكریمها
خواندند با تو یا علی و یا عظیمها
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت