در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت