هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
نه لاله بوی خوش مستی از سبوی تو دارد،
هزار کاسه از این باغ رو به سوی تو دارد
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت