میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
داستانهایی که از شام خراب آوردهام
عالمی از صبر خود در اضطراب آوردهام
گرچه تا غارت این باغ نماندهست بسی
بوی گل میرسد از خیمۀ خاموش کسی
تو را در کجا، در کجا دیده بودم؟
تو را شاید آن دورها دیده بودم...
مرد آزاده حسین است که بود این هدفش
که شود کشته ولی زنده بماند شرفش
میخواست که او برهنهپا برگردد
شرمنده، شکسته، بیصدا برگردد