چون گنج، نهان کن غم پنهانی خویش
منما به کسی بی سر و سامانی خویش
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
ای صفت خاص تو واجب به ذات
بسته به تو سلسلۀ ممکنات
به کعبه رفتم و زآنجا هوای کوی تو کردم
جمال کعبه تماشا به یاد روی تو کردم...
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست
آمر امر الهی شاه دینپرور علیست
سلامٌ علی آل طاها و یاسین
سلامٌ علی آل خَیرِ النَّبِیِّین
این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
عمریست که دمبهدم علی میگویم
در حال نشاط و غم علی میگویم
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من