غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
سوختی پیشتر از آن که به پایان برسی
نه به پایان، که به خورشیدِ درخشان برسی
ای صفت خاص تو واجب به ذات
بسته به تو سلسلۀ ممکنات
به کعبه رفتم و زآنجا هوای کوی تو کردم
جمال کعبه تماشا به یاد روی تو کردم...
سلامٌ علی آل طاها و یاسین
سلامٌ علی آل خَیرِ النَّبِیِّین
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من