تيغيم که در فراز، رعبانگيزيم
هنگام فرود، خون دشمن ريزيم
خبر رسید که در بند، جاودان شدهای
ز هر کرانه گذشتی و بیکران شدهای
چشمان تو دروازۀ راز سحر است
پیشانیات آه، جانماز سحر است
کی غیرت مردانۀ ما بگذارد
دشمن به حریم خانه پا بگذارد؟
پیکار علیه ظالمان پیشهٔ ماست
جان در ره دوست دادن اندیشهٔ ماست