میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
چه خوش باشد که راه عاشقی تا پای جان باشد
خصوصاً پای فرزند علی هم در میان باشد
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
زره پوشیده از قنداقه، بیشمشیر میآید
شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر میآید