رنگ سیاه و سرخِ تو را دارند
اینروزها تمام خیابانها
باید برای درک حضورش دعا کنیم
خود را از این جهان خیالی جدا کنیم
انگار که این فاصلهها کم شدنی نیست
میخواهم از این غم نسرایم، شدنی نیست
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
چشمان تو دروازۀ راز سحر است
پیشانیات آه، جانماز سحر است
هوای بام تو داریم ما هواییها
خوشا به حال شب و روز سامراییها
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست