حتی اگر که تیغ ببارد، در بیعت امام حسینیم
ما جرأت زهیر و حبیبیم، ما غیرت امام حسینیم
به سویت آمدهام جذبهای نهان با من
چه کردهای مگر ای شور ناگهان! با من؟
«پدر» چه درد مگویی! «پدر» چه آه بلندی!
نمیشود که پدر باشی و همیشه بخندی
هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
نه لاله بوی خوش مستی از سبوی تو دارد،
هزار کاسه از این باغ رو به سوی تو دارد
النّمِر باقر النّمِر برخیز
باز هم خطبۀ جهاد بخوان
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو