هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
نه لاله بوی خوش مستی از سبوی تو دارد،
هزار کاسه از این باغ رو به سوی تو دارد
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو