فراتر است، از ادراک ما حقیقت ذاتش
کسی که آینۀ ذات کبریاست صفاتش
هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
«اَلا یا اَیها السّاقی اَدِر کأسا و ناوِلها»
که درد عشق را هرگز نمیفهمند عاقلها
نه لاله بوی خوش مستی از سبوی تو دارد،
هزار کاسه از این باغ رو به سوی تو دارد
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو