هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
نه لاله بوی خوش مستی از سبوی تو دارد،
هزار کاسه از این باغ رو به سوی تو دارد
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو