هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
آیینه، اشکِ کودکان؛ قرآن، علیاصغر
ای مشک! در سینه نمیگنجد دلم دیگر
نه لاله بوی خوش مستی از سبوی تو دارد،
هزار کاسه از این باغ رو به سوی تو دارد
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو