الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...