جز تو ای کشتۀ بیسر که سراپا همه جانی
کیست کز دادن جانی بخرد جان جهانی
ای که به عشقت اسیر، خیلِ بنیآدماند!
سوختگان غمت، با غم دل خُرّماند
ای در منای عشق خدا جانفدا حسین
در پیکر مبارزه خون خدا حسین
حمد سزاوارِ آن خدای توانا
کآمده حمدش ورای مُدرِک دانا
میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را
قامتت را چو قضا بهر شهادت آراست
با قضا گفت مشیت که: قیامت برخاست...
زندهٔ جاوید کیست؟ کشتهٔ شمشیر دوست
کآب حیات قلوب در دم شمشیر اوست