آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است