چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
نگاهم در نگاه شب، طنینانداز غوغاییست
کمی آنسوتر از شبگریههایم صبح فرداییست
ببین که بیتو نماندم، نشد کناره بگیرم
نخواستم که بیفتد به کوره راه، مسیرم
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
خدایا، تمام مرا میبرند
کجا میبرندم، کجا میبرند؟
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم