خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
آن را که ز دردِ دینش افسونی هست
در یاد حسین، داغ مدفونی هست
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
دل اگر تنگ و جان اگر خستهست
گاه گاهی اگر پریشانیم
زخم من کهنه زخم تو تازه
زخمی پنجههای بیرحمیم
گردباد است که سنجیده جلو میآید
به پراکندن جمع من و تو میآید
شبیه آینه هستیم در برابر هم
که نیستیم خوش از چهرهٔ مکدر هم
بگو به باد بپوشد لباس نامهبران را
به گوش قدس رساند سلام همسفران را
دست مرا گرفت شبیه برادری
گفتم سلام، گفت سلام معطری