از شبنم اشک گونههامان تر بود
تشییع جنازۀ گلی پرپر بود
 
    عمری به اسارت تو بودم ای مرگ
لرزان ز اشارت تو بودم ای مرگ
 
    تو مثل کوی بنبستی، دل من!
تهیدستی، تهیدستی، دل من!
 
    مسلم که از حسین سلام مکرّرش
باید که خواند حضرت عبّاس دیگرش
 
    خوشا آنکس که امشب در کنار کعبه جا دارد
به سر شور و به دل نور و به لب ذکر خدا دارد
 
    ای چشم علم خاک قدوم زُرارهات
جان وجود در گرو یک اشارهات
 
    سامرا امشب ز شبهای دگر زیباتری
در جلال و در شرف اُمّ القرای دیگری
 
    ای از غم تو بر جگر سنگ شراره
وی در همۀ عمر ستم دیده هماره
 
    سنگها آینهها نام تو را میخوانند
اهل دل، اهل صفا، نام تو را میخوانند...
 
    دستهگلها دستهدسته میروند از یادها
گریه كن، ای آسمان! در مرگ توفانزادها
 
    آشفته كن ای غم، دل طوفانی ما را
انكار كن ای كفر، مسلمانی ما را
 
    شب است و سکوت است و ماه است و من
فغان و غم و اشک و آه است و من
 
    گویند فقیری به مدینه به دلی زار
آمد به درِ خانۀ عبّاس علمدار
 
    عرض حاجت با تو دارم یا امام عسکری
ای خدایت داده بر خلق دو عالم برتری
 
    طبع و سخن و لوح و قلم گشته گهربار
در مدح گل باغ علی، میثم تمار
 
    اهل دل را شد نصیب از لطف جانان، اعتکاف
فیض حق باشد برای هر مسلمان، اعتکاف
 
    گل اشکم شبی وا میشد ای کاش
همه دردم مداوا میشد ای کاش
 
    سالی گذشت و باغ دلم برگ و بر نداشت
من ماندم و شبی که هوای سحر نداشت
 
    سرم خاک کف پای حسین است
دلم مجنون صحرای حسین است
 
    کعبه، یک زمزم اگر در همه عالم دارد
چشم عشّاق تو نازم! که دو زمزم دارد
 
    باز گویا هوای دل ابریست
باز درهای آسمان باز است
 
    آه میکشم تو را با تمام انتظار
پر شکوفه کن مرا، ای کرامت بهار