از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
قندیل و شمعدان و چراغان
آیینه و بلور و کبوتر
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد
ای رسول خدای را همدم!
در حریم رسالتش مَحرم
ميان غربت دستان مکه سر بر کرد
مُحمّد عربى، مکه را منوّر کرد
کوه آهسته گام برمیداشت
پیکر آفتاب بر دوشش
جاده ماندهست و من و اين سر باقى مانده
رمقی نيست در اين پيکر باقى مانده
ای بانویی که زنده شد عصمت به نام تو
پیک خداست حامل عرض سلام تو