تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردۀ گزند مباد
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیمشبی دفع صد بلا بکند
هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک
گَرَم تو دوستی از دشمنان ندارم باک
هر آنکه جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد
صفای اشک به دلهای بیشرر ندهند
به شمع تا نکشد شعله، چشم تر ندهند
شمیم اهل نظر را به هر کسی ندهند
صفای وقت سحر را به هر کسی ندهند