غریبِ در وطن، میسوخت آن شب
درون خویشتن، میسوخت آن شب
او آفتاب روشن و صادق بود
گِردش پر از ستارۀ عاشق بود
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
ای آنکه غمت وقف دلِ یاران شد
بر سینه نشست و از وفاداران شد
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
تا به کی از سخن عشق گریزان باشم؟
از تو ننویسم و هربار پشیمان باشم؟