گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
گاهگاهی به نگاهی دل ما را دریاب
جان به لب آمده از درد، خدا را، دریاب
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
در کربلا شد آنچه شد و کس گمان نداشت
هرگز فلک به یاد، چنین داستان نداشت
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم