ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
همیشه خاکی صحن غریبها بد نیست
بقیع، پنجره دارد اگرچه مشهد نیست
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم