ای آینهدار پنج معصوم!
در بحر عفاف، دُرّ مکتوم
 
    یکی اینسان، یکی اینگونه باید
که شام و کوفه را رسوا نماید
 
    چه رازی از دل پاکت شنیدند؟
درون روح بیتابت چه دیدند؟
 
    تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
 
    پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
 
    بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
 
    فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست