خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
ای ز دیدار رخت جان پیمبر روشن
دیدۀ حقنگر ساقی کوثر روشن
خجسته باد قدوم تو، ای که بدر تمامی
فروغ دیدهٔ ما، مهر جاودانهٔ شامی
شبی که مطلع مهر از، طلوع زینب بود
فروغ روز نشسته، به دامن شب بود
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت