ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
چشمهها جوشید و جاری گشت دریا در غدیر
باغ عشق و آرزوها شد شکوفا در غدیر
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
ای ز دیدار رخت جان پیمبر روشن
دیدۀ حقنگر ساقی کوثر روشن
خجسته باد قدوم تو، ای که بدر تمامی
فروغ دیدهٔ ما، مهر جاودانهٔ شامی
شبی که مطلع مهر از، طلوع زینب بود
فروغ روز نشسته، به دامن شب بود