همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
ای ز دیدار رخت جان پیمبر روشن
دیدۀ حقنگر ساقی کوثر روشن
خجسته باد قدوم تو، ای که بدر تمامی
فروغ دیدهٔ ما، مهر جاودانهٔ شامی
شبی که مطلع مهر از، طلوع زینب بود
فروغ روز نشسته، به دامن شب بود
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر