ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
ای ز دیدار رخت جان پیمبر روشن
دیدۀ حقنگر ساقی کوثر روشن
خجسته باد قدوم تو، ای که بدر تمامی
فروغ دیدهٔ ما، مهر جاودانهٔ شامی
شبی که مطلع مهر از، طلوع زینب بود
فروغ روز نشسته، به دامن شب بود
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی