دی بود و درد بود و زمستان ادامه داشت
آن سوی پنجره تب طوفان ادامه داشت
 
    همسایه! غم دوباره شده میهمانتان؟
پوشیدهاند رخت عزا دخترانتان
 
    افقهای باز و کرانهای تازه
زمینهای نو، آسمانهای تازه
 
    عشق بیپرواست، بسم الله الرحمن الرحیم
هرکسی با ماست، بسم الله الرحمن الرحیم
 
    چشمهها جوشید و جاری گشت دریا در غدیر
باغ عشق و آرزوها شد شکوفا در غدیر
 
    چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست