قندیل و شمعدان و چراغان
آیینه و بلور و کبوتر
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
دلم تنهاست، ماتم دارم امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب
کوه آهسته گام برمیداشت
پیکر آفتاب بر دوشش
جاده ماندهست و من و اين سر باقى مانده
رمقی نيست در اين پيکر باقى مانده