درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
 
    الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی، وآن دل همه سوز
 
    به نام چاشنیبخش زبانها
حلاوتسنج معنی در بیانها...
 
    چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
 
    زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
 
    مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند