اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
این سخن کم نیست دنیا صبحگاهی بیش نیست
شهر پرآشوبِ امکان، کوچهراهی بیش نیست
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت
ای مشعل دانش از تو روشن
وی باغ صداقت از تو گلشن
چه سفرهای، چه كرمخانهای، چه مهمانی
چه میزبانی و چه روزیِ فراوانی