غم داغ تو را با هیچکس دیگر نخواهم گفت
برایت روضه میخوانم ولی از سر نخواهم گفت
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست