تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است
 
    به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است
همانقدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است
 
    بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
 
    نشسته سایهای از آفتاب بر رویش
به روی شانهٔ طوفان رهاست گیسویش