آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
دلم تنهاست، ماتم دارم امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب
هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهان علی
چون کبوتر ماند در چاه شب افغان علی
حرف تو به شعر ناب پهلو زده است
آرامش تو به آب پهلو زده است