جاریست در زلالی این دشت آسمان
با این حساب سهم زمین «هشت آسمان»
حرف تو به شعر ناب پهلو زده است
آرامش تو به آب پهلو زده است
جاری استغاثهها ای اشک!
وقت بر گونهها رها شدن است
پرپر شدید، باغ در این غم عزا گرفت
پرپر شدید و باز دل غنچهها گرفت
هنوز این کوچهها این کوچهها بوی پدر دارد
نگاه روشن ما ریشه در باغ سحر دارد
ای آفتابی که زمین شد مدفن تو
هفت آسمان راه است تا فهمیدن تو