چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
آن را که ز دردِ دینش افسونی هست
در یاد حسین، داغ مدفونی هست
قدم در دفاع از حرم برندارد
سپاھی که تیغ دودَم برندارد
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم