باز غم راه نفس بر قلب پیغمبر گرفت
باز از دریای ایمان، آسمان گوهر گرفت
ای حریمت رشک جنّات النّعیم
خطّ تو خطّ صراطالمستقیم
گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
ای آفتاب فاطمه، در شهر ری مقیم
ری طور اهل دل، تو در آن موسی کلیم
پیغمبر و زهرا و حیدر یک وجودند
روز ازل تصویر یک آیینه بودند
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
ای دانش و کمال و فضیلت سه بندهات
دشمن گشادهرو، ز گلستان خندهات
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
بر عفو بیحسابت این نکتهام گواه است
گفتی که یأس از من بالاترین گناه است
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست