ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
این حنجره این باغ صدا را نفروشید
این پنجره این خاطرهها را نفروشید
بفرمایید فروردین شود اسفندهای ما
نه بر لب، بلکه در دل گل کند لبخندهای ما
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
بیتو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بیخورشیدند
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام