دیدیم میانِ سبزهها رنگ تو را
در جاریِ جویبار، آهنگِ تو را
این ابر پُر از بهار مهمانِ شماست
صبح آمده و نسیم، دربانِ شماست
در لشکر تو قحطیِ ایمان شده بود
دین دادن و زر گرفتن آسان شده بود
با دیدن تو به اشتباه افتادند
آنها که سوی فرات راه افتادند
گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
آه کوفه چقدر تاریک است
ماه دیگر کنار چاه نرفت
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
بر سر درِ آسمانیِ این خانه
دیدم مَلَکی نشسته چون پروانه
سجادۀ خویش را که وا میکردی
تا آخر شب خدا خدا میکردی
یک لحظه شدیم خیره تا در چشمت
دیدیم تمام درد را در چشمت
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
هر گاه که یاس خانه را میبویم
از شعر نشان مرقدت میجویم
لحظهٔ سخت امتحان شده بود
چقَدَر خوب امتحان دادی
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید