و خانهها، همه، هر جا، خراب خواهد شد
در آسمان و زمین، انقلاب خواهد شد
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
هوا بهاری شوقت، هوا بهاری توست
خروش چلچله لبریز بیقراری توست
به غیر تو که به تن کردهای تماشا را
ندید چشم کسی ایستاده دریا را
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟
مگر یتیم نبودی خدا پناهت داد
خدا که در حرم امن خویش راهت داد