میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
این در سوخته تا حشر گواهِ من و توست
زهی آن عبد خدایی که خداییست جلالش
صلوات از طرف خالق سرمد به جمالش
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی